سفارش تبلیغ
صبا ویژن
غایب چگونه ای که جهان غرق نور توست خورشید کوچک آینه ای از حضور توست غایب منم که گم شده در من حضور تو غایب منم که نیست در این خانه نور تو من غایبم که سرد شده در من آفتاب من غایبم که جان و جهانم شده سراب

::آتش::



مولای من!

آن چه که آتش می زند، نائره ی سرکش گناهان من است.
خنکای این لهیب، باران بی امان رحمت وجود توست...

* وَ تَزکیَةً لَنا وَ کَفّارةً لِذُنوُبنا...


سخن دوستان () v لحن انتظار



::موعود::



دیگر چیزی نمانده،
تا
«یوسفم از چاه برآید...»


سخن دوستان () v لحن انتظار



::دلدار::



می شود آیا دل ما هم با اشارتی از جانب مولایمان، «کن فیکون» شود؟...
آخر همه چیز، تحت لوای اراده ی الهی اوست.
آخر امر مولا بر عالم تصرف دارد.
می شود آیا در زیر خیمه های سرخ عزای حسینی، دل داغدار هم ساکن ابدی خیمه ی سبز مهدوی ات شود؟
می شود در بین آن همه دل، این دل را هم برای خودت سوا کنی؟
می شود؟


سخن دوستان () v لحن انتظار



::نامت...::



مولای من!
چه دلنشین است، نام «یابن الزهرا».
بین تمام نامهایت، چه دلبری می کند.
پسر را با نام مادر منتظرش خطاب کنی، حتما جواب می دهد...


سخن دوستان () v لحن انتظار



::مظلومیت::



مولای من!
مولای بهتر از جانم!
پدر مظلومت، دردهای ناگفتنی اش را،
زخمهای بی مرهمش را،
آزارهای مردم نامرد زمانه اش را،
در گوش چاه فریاد می زد...

تو با دردهای شیعیان و مردم زمانه ات،
با گناههای ریز و درشت ما- که چون تیری بر قلبت می نشیند-
با ظلم و جور و جفای بی حد ما،
چه می کنی؟
کجا فریاد می کنی؟
تو از بی وفایی ما چه ها می کشی...

 


سخن دوستان () v لحن انتظار



::لحن انتظار::



مولای من!

دل، لطف های خاص و بی کران را از «تو» دیده. نگاه لطیف و مهربانت را بر قاب دیده کشیده. از دست «تو» جام محبت پیاپی چشیده. به برکت دعای «تو» تا بدین جا رسیده...

این دل ملتهب و سوزان در خلوت شبانه اش، آنگاه که از همه جا می بُرد؛ مقیم درگاه «تو» می شود.
بر غفلت دنیایی اش نهیب می زند.
عهد دیرینه اش با «تو» را مرور می کند.
تمام وجودش در انتظار خنکای دلنشین شمیم حضورت می ماند.
مثل همیشه که منتظرت مانده، تا بیایی...
کاش این آرزوی همه ی عمرش، به دعای شب میلاد تو به بار بنشیند...

«ما بدین در ز پی حشمت و جاه آمده ایم»...

آمدنت مبارک مولای من!


* چه خوب که امشب تنها، یوسف من میزبان حرفهای صیقلی دل بود...
* *اینجا مهدیه نیست. اما نام تو این صفحه را آذین بسته. به یاد تو و برای تو از دل می نویسد. به قدر نگاهی... به این سیاهی ها هم نظر کن.


سخن دوستان () v لحن انتظار



::جمعه و عمو::



مولای من!

حیف از دعایی که در جمعه ی مقارن با میلاد عموی یگانه ات، جز به فرج و گشایش امر ظهور تو، از سقف آسمان بگذرد...
حاجتی هم اگر هست، آمدن توست و باقی دردها، همه حاصل نبودنت.
تو خود وعده کردی هر کجا که نام حضرت علمدار حسین (ع) بیاید، تو همان جایی. این جمعه مان همه اش با نام و یاد او آذین شده... الوعده وفا.

بیا مولا...
با نوای محزون «یا ساقی عطاشی کربلاء» بیا...
ما هم تشنه ایم...
«تو» را می خواهیم.

عجّل مولا...
عجّل...
بحقّ عمّک...


سخن دوستان () v لحن انتظار



<      1   2   3   4   5   >>   >
   نشانی  

خانه v
شناسنامه v
پارسی بلاگ v
پست الکترونیک v
 RSS  v

  نویسندگان  

بی تاب
راهی


   عهد قدیم  

سال 85
بهار 86
تابستان 86
پاییز 86
زمستان 86
بهار 87
تابستان 87
پاییز 87
زمستان 87
بهار 88
تابستان 88
پاییز 88
بهار 89
تابستان 89
پاییز 89
زمستان 89

   و اما بعد...  

موضوع وبلاگ v


موضوع نوشته ها v

لحن انتظار[51] . یار غائب[5] .

اشتراک در خبرنامه v

 

آهنگ وبلاگ v

تعداد بازدید v

امروز: 2 بازدید w   
کل بازدید ها: 88960 w