سفارش تبلیغ
صبا ویژن
غایب چگونه ای که جهان غرق نور توست خورشید کوچک آینه ای از حضور توست غایب منم که گم شده در من حضور تو غایب منم که نیست در این خانه نور تو من غایبم که سرد شده در من آفتاب من غایبم که جان و جهانم شده سراب

::غبارروبی::



به قدر همه ی غبارهایی که در روزهای سکوت، بر اینجا نشسته؛ دل هم غبارآلود و زخم خورده شده... غبار غفلت و بی خبری، که دل را گرفتار و از تو دورم کرده...
منی که دغدغه ی این روزهایم همه اش آب و نان و روزمردگی هاست، چگونه می توانم دوباره از یاد «تو» دم زنم؟
مگر نه آن که پیش از این که من یادت کنم، تو یادم می کنی؟
مگر نه آن که تو مولای منی و من زیر دست تو...
هیچ مولایی از حال دل زیردست و رعیّتش غافل نیست...
تو می بینی و می دانی.
مدد دوباره از تو می خواهم.
برای از نو ساختن
و
از نو بودن
این بار فقط و فقط
برای «تو»...


سخن دوستان () v لحن انتظار



   نشانی  

خانه v
شناسنامه v
پارسی بلاگ v
پست الکترونیک v
 RSS  v

  نویسندگان  

بی تاب
راهی


   عهد قدیم  

سال 85
بهار 86
تابستان 86
پاییز 86
زمستان 86
بهار 87
تابستان 87
پاییز 87
زمستان 87
بهار 88
تابستان 88
پاییز 88
بهار 89
تابستان 89
پاییز 89
زمستان 89

   و اما بعد...  

موضوع وبلاگ v


موضوع نوشته ها v

لحن انتظار[51] . یار غائب[5] .

اشتراک در خبرنامه v

 

آهنگ وبلاگ v

تعداد بازدید v

امروز: 2 بازدید w   
کل بازدید ها: 88904 w