بر بام تنهایی نشستم تا بیایی
با گریه ها دل را شکستم تا بیایی
آری، میان آسمان خاطراتم
تنهای تنها با تو هستم تا بیایی
وقتی که ساقی جمعه را روز تو نامید
با باده های جمعه مستم تا بیایی
مولای من!
چهلمین نوشته ی این خانه - که به نام تو آذین شده - را هیچ حاشیه و پی نوشتی نیست... همه حرفها در ضمیر نورانی شعر نهفته بود... تو می دانی و دل شاعرش... و کمترین وظیفه ی کلید داران اینجا، دعا برای شاعرش؛ از حیث آنکه از اصحاب خاص و نزدیک تو باشد...