سفارش تبلیغ
صبا ویژن
غایب چگونه ای که جهان غرق نور توست خورشید کوچک آینه ای از حضور توست غایب منم که گم شده در من حضور تو غایب منم که نیست در این خانه نور تو من غایبم که سرد شده در من آفتاب من غایبم که جان و جهانم شده سراب

::بی دلبری...::



دلی که دلبر خویش را گم کرده، چه دارد بگوید؟ دلی که بر راه دلبر نشسته و او نیامده، از چه حرف بزند؟ دلِ بی دلبر، به سنگ خاره ی تیپاخورده ای می ماند... به کبوترِ شکسته بال دور از آشیان... به یعقوبِ یوسف گم کرده... نه! اصلا به یتیمی بی سر پناه و دلخون... مگر جز این است؟! دل ِ بی دلبر را که می فهمد؟!
این دل گرفتار، این دل بر ره مانده ی منتظر، در شب میلاد نازنین دلبرش از چه بخواند و بگوید؟!... دلی که همیشه از او گفته و شنفته و شادی وجودش نام او بوده، نه این بار هم، که «تا یوسفش از چاه برآید»، از او خواهد گفت و شنید...

خورشید به پای عشق سرمی بازد
آدینه به نام نامی ات می نازد
مهتاب، فروغ خویش را گم کرده
این دل به نبودن تو، چون می سازد؟!


سخن دوستان () v لحن انتظار



   نشانی  

خانه v
شناسنامه v
پارسی بلاگ v
پست الکترونیک v
 RSS  v

  نویسندگان  

بی تاب
راهی


   عهد قدیم  

سال 85
بهار 86
تابستان 86
پاییز 86
زمستان 86
بهار 87
تابستان 87
پاییز 87
زمستان 87
بهار 88
تابستان 88
پاییز 88
بهار 89
تابستان 89
پاییز 89
زمستان 89

   و اما بعد...  

موضوع وبلاگ v


موضوع نوشته ها v

لحن انتظار[51] . یار غائب[5] .

اشتراک در خبرنامه v

 

آهنگ وبلاگ v

تعداد بازدید v

امروز: 5 بازدید w   
کل بازدید ها: 90630 w