سفارش تبلیغ
صبا ویژن
غایب چگونه ای که جهان غرق نور توست خورشید کوچک آینه ای از حضور توست غایب منم که گم شده در من حضور تو غایب منم که نیست در این خانه نور تو من غایبم که سرد شده در من آفتاب من غایبم که جان و جهانم شده سراب

::جهنم::



این که اینگونه بی تابی می کنم و آوای غربت و در به دری سر می دهم، همه از آن است که «تو» را، مولایم را، فراموش کرده ام...
این که اینگونه سر به دیوار ندامت نهاده ام و در خلوت خویش خجل و شرمسار نشسته ام، از آن روست که نشناختمت. فرصتم می گذرد و من مثل همیشه در حجاب لحظه و آن و ساعت و دقیقه و ثانیه مانده ام ‍؛ به بهانه ی اینکه کی می آیی!...
این که اینگونه میگدازم از آن روست که دوری از تو و فراموشی تو جهنم من است و من در این آتش دامنگیر و بی علاج می سوزم...
مولا جان!
بهشت من!
یوسف زهرا!
رحمی کن... دل خسته است و بال و پر کبوتر دل، بسته...


سخن دوستان () v لحن انتظار



   نشانی  

خانه v
شناسنامه v
پارسی بلاگ v
پست الکترونیک v
 RSS  v

  نویسندگان  

بی تاب
راهی


   عهد قدیم  

سال 85
بهار 86
تابستان 86
پاییز 86
زمستان 86
بهار 87
تابستان 87
پاییز 87
زمستان 87
بهار 88
تابستان 88
پاییز 88
بهار 89
تابستان 89
پاییز 89
زمستان 89

   و اما بعد...  

موضوع وبلاگ v


موضوع نوشته ها v

لحن انتظار[51] . یار غائب[5] .

اشتراک در خبرنامه v

 

آهنگ وبلاگ v

تعداد بازدید v

امروز: 8 بازدید w   
کل بازدید ها: 90472 w