این جمعه هم در میان اشک و آه و نگاههای حسرت زده ام، گذشت...
این جمعه هم در میان هجوم ناباوریهای من، در پس پرده ی نیامدنت، گذشت...
این جمعه هم در میان جریان بی پایان اندوه و درد، گذشت...
این جمعه هم چشمهایم به جاده ها دوخت و نشانی از مسافرش ندید و گذشت...
این جمعه هم گذشت و «تو» نیامدی...
و من، مولای من!
همچنان مسافر جمعه های انتظار هستم...